انشا عینی: مادر
مادر، کلمهای ساده اما پر از مفهوم و حس است. او نه تنها یک واژه بلکه یک حس عمیق عشق و آرامش است. وقتی به مادر فکر میکنم، یاد چهرهی مهربان و دلنشینش میافتم. چهرهای که همیشه با لبخند و محبت به من نگاه میکند.
مادر وقتی وارد اتاق میشود، انگار که نور خورشید به خانه میتابد. بوی غذاهای خوشمزهای که برای ما آماده کرده، تمام فضای خانه را پر میکند. صدای خندهها و بازیهای ما در کنار او، دنیای رنگی را برایم ایجاد میکند. هرگاه مشکلی دارم، مادر همیشه با کلامش به من امید میدهد و نشانم میدهد که هیچ چیزی غیرممکن نیست.
مادر برایم مانند یک پرستار است. وقتی بیمار میشوم، در کنارم مینشیند و با عشق به من رسیدگی میکند. او نه تنها جسم مرا درمان میکند بلکه با صحبتهایش روحیهام را هم دوباره زنده میکند. به یاد دارم که چگونه در شبهای سرد زمستان، وقتی از سرکار برمیگشت، برایم چای داغ و شیرین میآورد تا گرم شوم.
مادر همیشه برای یادگیری و پیشرفت من تلاش کرده است. او به من آموخت که با تلاش و کوشش میتوانم به هر چیزی که میخواهم برسم. او هر روز به من میگوید که باید مثبت اندیش باشم و به خودم ایمان داشته باشم.
در نهایت، مادر علاوه بر اینکه پرستار و آموزگار من است، دوستی صمیمی و همراه همیشگیام نیز هست. به او همیشه افتخار میکنم و در قلبم میدانم که او بهترین هدیهای است که در زندگیام دارم.
برای من مادر، نه فقط یک فرد، بلکه نماد عشق، فداکاری و امید است. من هر روز برای او دعا میکنم و آرزو میکنم که همیشه در کنارم باشد، چون بدون او زندگیام ناقص است.